رمان دوجلدی خانه ادریسیها
خانم (غزاله علیزاده) متولد 27 بهمن 1325 - 21 اردیبهشت 1357)در شهر مشهد بود.
معروفترین رمان او را "خانه ادریسیها"( انتشارات توس )میشناسند که سه سال پس از فوت ايشان٬ جایزه "بیست سال داستاننویسی" ایران را به دست آورد
او که فارغالتحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران بود برای مطالعه فلسفه و سینما به دانشگاه سوربن فرانسه رفت.
سفر ناگذشتنی٬ دو منظره٬ چهارراه٬ تالارها و شبهای تهران از دیگر آثار ادبی اوست. او سال ۱۳۷۳ جایزه بهترین مجموعه داستان سال را به خاطر کتاب "چهارراه" دریافت کرد.
این رمان غزاله ی علیزاده یکی از نمونه کارهای درخشان ادبیات معاصر ماست . از ناپختگی های روایت در رمان فارسی، در این اثر بسیار کم دیده می شود. زبان ظریف زنانه حتی در توصیف صحنه های خشن رعایت شده. به همین دلیل برخی شخصیت ها با وجود رفتارهای ضد انسانی، دوست داشتنی بنظر می آیند و صرفن سیاه و سفید تصویر نشده اند. فضا میان تخیل و واقعیت سیلان دارد و کمتر جایی وصف روایت از کشش تهی می شود.
در داستان های علیزاده زوج ها همیشه دردی جانکاه را تحمل می کنند. دردی که آنها را به تنهایی و انزوا می کشاند .علیزاده در داستان هایش هیچگاه یک سویه نگاه نکرده است. اگر تصویر مثبت یا منفی از زنان ارائه داده در مقابل از تصویر مثبت یا منفی مردان نیز نوشته است. منتهی نقش زنان را به دلیل کمرنگ بودن آن در طول تاریخ برجسته نشان داده است. شخصیت های داستان های او نیز در رویای گریز از دلتنگی های تسكین ناپذیر به جست وجویی اشراقی و اساطیری در پی خوشبختی برمی آیند. اینان دل به رویایی می سپرند و مثلا ً گرد مردی خیال پردازی ها می كنند، اما در برخورد با واقعیت از اوهام به در می آیند و درمی یابند خوشبخت نزیسته اند. علیزاده در رمان های "خانهٔ ادریسی ها" و شب های تهران زنان را در مواجهه با حادترین مسائل اجتماعی، مثل انقلاب، تصویر می كند.
حسن میرعابدینی از فضای حاکم بر آثار علیزاده می گوید: داستانهای علیزاده از احساسی مذهبی مایه میگیرند. بیماری، رویای فرار، دلتنگیهای تسکینناپذیر و جستجویی اشراقی، درونمایهی داستانهای اولیهی او را تشکیل میدهند. قهرمانان داستانهای مجموعهی "سفر ناگذشتنی" آدمهایی رمانتنیکاند که در آرزوی رسیدن به محیطی تازه و عجیب به سفری غریب میروند و شهر مقدس خود را در شور نومیدانهی جستجوی دنیای بیمسئولیت آغازین میجویند. زندگی شخصیتهای همهی داستانهای او به سفری در جستجوی خوشبختی و هویت از دست رفته بدل میشود؛ سفر پایان مییابد و آنان که به رویایشان دست نیافتهاند از توهمات خود بیرون میآیند تا سفری ناگذشتنی به دنیای دیگر را آغاز کنند. راوی داستان "شجره ی طیبه" در پی رسیدن نامهای از یکی از اقوام، به محلهای با دیوارهای بتونی سرد و تیره می رود. در خانهای کهنه پای صحبت زنی مینشیند که روزی پردهای خریده که درختی زنده بر آن نقش شده بوده است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)