خانهي هادي چو ميدانِ شهادت اي خدا
تا ابد راضي شده او بر رضايت اي خدا
شد به شهرِ سامرا
دردِ او آخر دوا
زير لب گويد غمين
من غريبم اي خدا
اي غريبِ سامرا ـ اي غريبِ سامرا
زهر دشمن برده از مولا قرارش اي خدا
لختههاي خون به دستان جوانش اي خدا
در كنارِ جسمِ او
شد گُلش در گفتگو
اي پدر قربان تو
با حسن حرفي بگو
اي غريبِ سامرا ـ اي غريبِ سامرا
كربلا شد سامرا با اين نظاره اي خدا
ماه خون افتاده آغوشِ ستاره اي خدا
لحظههاي آخر است
حال مولا ديگر است
بي تو يا ابن الجواد
خاك عالم بر سر است
اي غريبِ سامرا ـ اي غريبِ سامرا
علاقه مندی ها (Bookmarks)