جلسه دهم: روش شناسی تدبر در قرآن كريم
استاد دکتر مجد فقیهی
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دریافت فایل صوتی جلسه دهم
------------------------------------------------------- خلاصه متن جلسه ------------------------------------------------------
اصول حاكم بر مفهوم شناسي :
1- مفاهيم را ابتدا طبقه بندي مي كنيم و هر طبقه روش و مرا حل و ابزار هاي ويژه خودش را دارد
مفاهيم شامل دو بخش تكويني و تشريعي مي شود در بخش تكويني مفاهيم شامل :
1- مفاهيم تكويني مربوط به عالم محسوس مثل سماء و ارض
2- مفاهيم تكويني مربوط به عالم شهادت
3- مفاهيم تكويني مربوط به عالم غيب مثل فرشته – شيطان – بهشت –جهنم مفاهيم تشريعي : ناظر به مقام امتثا ل است و شامل
1- مفاهيم تشريعي اعتقا د ي مثل ايمان – شرك –
2- مفاهيم تشريعي اخلاقي
3- مفاهيم تشريعي فقهي
2- ايا مفهوم شناسي در هر گزاره ضرورت دارد ؟ مثلا كسي مي گويد براي من اب بياور و ديگري مي گويد اب براي سلامت و لطافت هوا مناسب است در گزاره ي اول ضرورت مفهوم شناسي اب وجود ندارد اما درگزاره دوم لازم اسنت عناصر تشكيل دهند ه اب وهوا را بشناسيم
مفاهيم تكويني مربوط به عالم محسوس –مفاهيم ديني نيستند لذا براي شناخت و تحليل انها كسي كه دانش هاي اسلامي دارد نمي تواند موفق شود مثلا تفسير سموات سبع از عهده فيلسوف و عالم و فقيه بر نمي ايد
در مفاهيم تكويني غيبي تعقل و علم به علت اينكه خارج از تصور است راه ندارد و بوسيله عرفان از طريق كشف قلبي مي توانيم به اين معاني راه پيدا كنيم و با علوم تجربي و ازراه عقل ممكن است وجود انها را اثبات كنيم اما نمي توانيم چيستي و ماهيت انها را تحليل كنيم . 2- مفاهيم تشريعي اصلي ترين بحث متدبر در اين مفاهيم است چون چيستي فرشته يا شيطان مهم نيست بلكه مبارزه با شيطان و راه هاي مبارزه با ترفند هاي او مهم است در مفاهيم تشريعي فقهي ايات فقهي قران بيشترين حجم مطالعه را دارند و فقها در مفهوم شناسي ايات فقط انها را تعريف كرده اند مثلا در مورد نكاح گفته اند( تملك الوضع ) يا طلاق تعريف كرده اند كه به دست مرد است اما اگر در ايات مربوط به طلاق مفهوم شناسي كنيم مي بينيم كه در تمام ايات طلاق قيد احسان ومعروف و جميل وجود دارد و مي گويد اين جدايي بايد زيبا و بر اساس نيكو يي و احسان باشد وهر كس به اندازه وسعت ما لي اش به زن مطلقه ما لي را بپردازد و در عده طلاق رجعي مي گويد انها را از خانه هايشان ( خانه همسر ) بيرون نكنيد .
در مفاهيم تشريعي اخلاقي از مجموعه ايات قران و نهج البلاغه مي فهميم كه دانش اخلاق مدون اسلامي با اخلاق اسلامي فرق هايي دارد 1- در دانش اخلاق بيشتر در حوزه رفتارهاي اخلاقي بحث شده است در صورتي كه در قران قران پيكره معنوي انسان را از انديشه و احساس گرفته تا رفتار را پوشش مي دهد و مفاهيم اخلاقي قران فقط مربوط به مفاهيم رفتاري نسيت ( غيبت و دروغ) بلكه به مفاهيم انديشه اي واحساس هم پرداخته ( انديشه هاي نيك و اشتباه ) ان بعض الظن اثم . احسا س مثل (يحبون ان يحمد )و اين مفاهيم در علوم قبل از وحي هم بكار رفته است مثل ارسطو كه در مورد مفاهيمي چون شجاعت و عفت و غيره صحبت كرده است و ايا اين مفاهيم واقعا در حوزه دين همين معنا را مي دهد ؟ مثلا واژه عفيف : ما مي گوييم كسي كه بر نيروي جنسي خويش تسلط دارد در صورتي كه در روايات به كسي گفته مي شود كه دست نياز به سوي كسي راز نمي كند . يا واژه شهوت كه فقط در غريزه جنسي بكار ميرود اما در قران و نهج البلاغه تعميم دارد .يا واژه خشوع كه حالت سكون در اعضاء و جوارح است در صورتي كه با توجه به صحيفه سجاديه كه امام مي فرمايد ( بنفس خاشعه ) يعني نفسي شرمگين در برابر خدا و نا راضي از خويشتن و راضي از حق با تلفيق اين حس مفهوم خشوع را بيان مي كند .
در مفاهيم تشريعي اعتقادي مثل شرك زرتشتيان هم كه قائل به ثنويت هستند اهرمن را در عرض خدا نمي دانند بلكه ان را مبدا شرور ميدانند و چنين بهايي را به اهورا مي دهند . شرك يعني دخيل كردن چيزي با چيزي و كسي يا چيزي را با خدا در عظمتش و مسبب الاسباب بودنش شريك كنيم ( فلله فعبد لا تشرك بالله) . يا واژه ايمان كه اعتقاد و تصديق جازم است و انسان بايد باور قطعي داشته باشد و در ايات ايمان به دلبستگي به خدا تعبير شده ( المومن اشد حبا لله)و شيطان تصديق جازم نسبت به مبدا و معاد دارد اما داخل در جرگه ايمان نيست . يا واژه معاد كه ذهنيت عقلاني كلام و فلسفه متمركز بر معاد جسماني و روحاني است اما در فرهنگ قراني معاد به عنوان رجوع انسان به الي الله ميباشد ودر اين رجوع بهوش مي ايد و به لقاء رحمت يا غضب حق مي رسد .
3 - سومين مورد از بحث مفردات مصداق شناسي است و از دو جهت ابهام دارد . الف – نمي دانم فرد خارجي مصداق اين مفهوم است . ب- مي دانم صدق مي كند اما نمي دانم فردي كه اين جمله را بكار برده ايا تمام افراد را اراده كرده يا برخي از انها را
مثلا در ايه تطهير كامه اهل البيت عليه السلام از جهت لغوي و مفهومي مشكلي ندارد اما در افراد ابهام دارد كه ايا مصداق اهل بيت زنان پيامبر است يا علي و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام كدامند ؟ ايه تطهير كه در بين ايات مربو طه به زنان پيامبر است موجب ذهنيت گروهي شده و مصداق ايه را زنان پيامبر مي دانند و شامل علي عليه السلام نمي دانند از جهت حديثي شيعه متفق است كه مصداق علي و همسرش و فرزندانش مي باشند و اكثريت اهل سنت نيز متفق با شيعه هستند و ما بدون توجه به احاديث اين ايه را مورد برسي قرار مي دهيم و ايه تطهير را از بين ايات برمي دا ريم تا چگونگي ارتباط ايات با يكد يگر را برسي كنيم .شان نزول اين ايات در مورد غنائم جنگي است كه همسران پيامبر از ايشان مي خواستند و پيامبر قبول نمي كردند .
خداوند مي فرمايد :اي پيامبر برو به همسرانت بگو اگر زينت هاي دنيا را مي خواهيد بياييد از مال خودم شما را بهره مند كنم و زيبا شما را رها كنم و اگر خدا و رسول و سراي اخرت را مي خواهيد خدا براي خوبان از شما اجر عظيم دارد و اي همسران پيامبر هر يك از شما فاحشه اشكار كند عذابش دو برابر ميشود و اين بر خدا اسان است . در اينجا شخصيت اگر شخصيت ايه تطهير باشد يا زن مومن باشد اين طور مورد عقاب قرار گرفتن درست نمي باشد وحتي در مورد همسر فرعون و مريم ا ينطور خطاب نكرده و سپس مي فرمايد هر كه از شما مطيع خدا و رسول باشد و عمل صالح كند اجرش را دو برابر مي دهيم و رزق كريمي براي انها اماده مي كنيم اي همسران پيامبر شما مانند زنهاي ديگر نيستيد البته اگر تقوي داشته باشيد و صدايتان را نرم نكنيد تا ان كسي كه در دلش مرز است بر شما طمع كند و سخن شايسته بزنيد و در خانه هايتان بنشينيد و زينت جاهلي را بر خودتان نبنديد و نماز بخوانيد و زكات بدهيد و اطاعت خدا و رسول كنيد و ياد كنيد اياتي كه خدا به شما از حكمت داد و خدا لطيف و خبير است (بدون ايه تطهير )
اما ايه تطهير از جهت ساختاري و محتوايي با قبل و بعد ارتباط ندارد و در ايات قبل ضمير (كن) بوده اما در اينجا ضمير (هم) است پس مخاطب در اين ايه عوض شده و واژه اهل بيت منسوب به اختصاص است و در زبان عربي هنگامي كه مخاطب مبهم باشد به كار مي رود و خدا اراده كرده كه رجس را از شما اهل بيت عليه السلام ببرد . در ايات قبلي مخاطب مبهم نبود كه اختصاص امده پس از جهت ساختا ري معلوم مي شود مخاطب (بكم) زنان پيامبر نيستند و از جهت محتوي اين ايه در سراسر قران تك است و با (انما ) شروع شده ولي ايات قبل (ان ) بوده است.
( خدا اراده كرده است كه پاك كند از شما رجس را و خود خدا شما را پاك كند )
بعضي از اهل سنت گفته اند در اينجا اراده – اراده تكويني نيست بلكه تشريعي است و قابل تخلف مي باشد يعني خدا مي خواهد انها پاك شوند وممكن است پاك شوند يا نشوند و متعلق اين اراده فعل خداست نه ديگران و نگفته كه خدا اراده كرده كه شما پاك كنيد و اراده از مراد تخلف نمي كند پس قطعا اهل بيت به اين مقام نائل شده اند
نكته بعد : خدا مي خواهد جنس رجس و هر نوع پليدي را از شما از بين ببردو در ايات قران كفر و نفاق وغيره عمل شيطاني و رجس است بعني اهل بيت كساني هستند كه كوچكترين الودگي اعتقادي و اخلاقي به نص كلام الهي در ساحت انها وجود ندارد بلكه ( يطهركم تطهيرا ) پاك كند پاك كردني و خدا اعجاب را در مقام تطهير انها بكار برده است ودر سوره هل اتي مي فرمايد كه(رب شرابا طهورا ) رابه شما مي دهد و در روايت داريم كه انها را از ما سوي الله پاك مي كند و مقام فوق عصمت را براي انها تثبيت مي كند .پس مصداق اهل بيت كسي است كه هيچ الودگي ندارد و عالي ترين درجه تطهير براي او اتفاق افتاده و لازمه ان عصمت مطلق مي باشد .
خداوند در سوره تحريم چهره ديگر زنان پيامبر را ترسيم مي كند : (اي پيامبر چرا حلال خدا را حرام مي كني و در جستجوي رضايت همسرانت مي باشي ) اگر همسران الودگي نداشتند طلب رضايت انان مورد مذمت حق قرار نمي گرفت.
زنان پيامبر به علت حسادت با ماريه قبطيه مانع خلوت پيامبر با او مي شدند تا اينكه حفصه از منزل خارج مي شود و پيامبر با ماريه خلوت مي كند و وقتي كه حفصه متوجه مي شود بر پيامبر پرخاش مي كند و پيامبر مي گويد من ماريه را بر خود حرام كردم كه ايه نازل مي شود ( چرا حلال خدا را حرام مي كني)و پيامبر جهت خشنودي حفصه به او خبر غيبي مي دهد كه بعد از من پدر تو و عايشه به قدرت مي رسند ولي به كسي نگويي اما حفصه بلا فاصله مو ضوع را به عايشه و ابوبكر و عمر اطلاع مي دهد و پيامبر به حفصه مي گويد خدا به من خبر داد كه تو مو ضوع را به ديگران گفتي و با توجه به ايه پيامبر يك نكته را به حفصه گفت و تباني بر قتل پيامبر بود و قران به اين دو زن مي گويد :اگر توبه كنيد بهتر است و اگرعليه او به يكديگر كمك كنيد بدانيد كه خدا مولاي پيامبر است و جبرئيل و امير المومنين و ملائكه ياري كننده او هستند و بعد به همه زنان مي گويد اگر طلاق بدهد پيامبر شما ها را همسراني بهتر از شما كه مومن و قانت مي باشند خداوند به او عوض مي دهد . ايا اين زنان مي توانند مصداق (اذهب عنكم الرجس ) باشند ؟
در سوره واقعه خداوند مي فرمايد : انه لقران كريم .......لا يمسه ال المطهرون
ضميردر ( ان ) ضمير شان است يعني قران كريم است و در كتابي مكنون است پس كتاب مكنون محيط به قران است وباطن قران ميشود و فقط مطهرون امكان دسترسي به ان را دارند و با توجه به قران مطهرون فقط اهل بيت مي باشند و در هيچ روايتي علم به قران زنان و اصحاب رسول خدا تاييد نشده ولي براي امير المومنين و فاطمه و فرزندانش ( عليهم السلام ) تاييد شده .پس اين دو ايه ابهام زدايي از مصداق مي كند و زنان را كاملا خارج مي كند و مقام ارفع و عصمت و علم اهل بيت ( عليهم السلام) را تثبيت ميكند.
سوالات
1- چگونه حضرت علي عليه السلام مصداق اهل بيت در ايه تطهير مي شود ؟
اهل بيت يعني نزديكان پيامبر و قطعا شامل فرزندان و همسران و ممكن است داماد بشود اما در مورد همسران و داماد با طلاق اين علقه از بين ميرود ولي فرزندان قا بل انفكاك نيست اما محل نزاع الف:جريان اقلي زنان ب: اكثري كه با توجه به روايات و نيز با استدلال به ايه مباهله مشخص ميشود كه علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام هستند
2-ايه (لا يمسه الا المطهرون ) عام ميباشد چگونه مصداق اهل بيت عليهم السلام مي شود ؟ ما در قران واژه هاي طاهر و مطهر ومتطهر داريم ومطهرون كساني هستند كه به تطهير الهي تطهير شده اند وان را بايد وحي خبر دهدو اگر مي گفت پاكان پاكي را انسان ميتواند تحصيل كند.
3- جايگاه سلمان با توجه به حديث السلمان منا اهل البيت كجاست ؟منظور اين است كه سلمان به ما خيلي نزديك است ولي داخل در اين مقوله نيست
4- توكل از ديد گاه قراني به چه معنا است ؟ تحقق يك امر درخارج منوط به دو اسباب است الف- فراهم كردن انها در توان ما هست ب- در توان ما نيست مثل مسافرت كه اما ده كردن وسايل سفر در توان ما هست اما تصادف در راه و غيره در توان ما نيست وتوكل يعني اعتماد كردن به خدا در اسبابي كه در توان و اختيار ما هست و در مواردي كه در توان ما نيست توكل مي كنيم
5- چرا در مورد اراده تشريعي لفظ اراده را بكار مي بريم با توجه به اينكه برگي از درخت نمي افتد مگر به اذن خدا ؟ در مورد حلول ماه شوال به مردم عادي رجوع كنيم يا متخصصان ؟ در رابطه با اراده تكويني و تشريعي اين تقسيم بندي بعد ها شكل گرفته اما نكته اين است كه در مورد اراده ي انسان اراده ي حق ان است و در عالم تكوين اراده كرده انجام چيزي را و در عالم تشريع اراده كرده اراده داشتن مارا و بقول ابو علي سينا ( الانسان مجبور بارادۀ ) يعني به اراده حق ما موجود مختار شديم اما جريان اراده به دست ماست پس لا جبر ولا تفويض در اين شكل معنا پيدا مي كند
در مورد هلال در تشخيص مصداق 1- عرفي 2-علمي 3- تركيب اين دو طبقه بندي مي كنيم و در روايات علم به هلال امده و راه ان( ديدن و چشم مسلح ومطالعات و دانش نجوم ) ميباشد و در عصر ائمهبا رويت بصري امكان داشت اما در حال حاضر با امكانات پيشرفته و اگر به ماه اگاه شديد روزه بگيريد
علاقه مندی ها (Bookmarks)