بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه
امروز این جمله رو شنیدم ، خوشم اومد ، می خوام تفسیر همه ی شما رو از این جمله بدونم .
لطفاً همیاری کنید .
لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه
امروز این جمله رو شنیدم ، خوشم اومد ، می خوام تفسیر همه ی شما رو از این جمله بدونم .
لطفاً همیاری کنید .
لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی .
"golbarg", * Elahe *, 1=1+1, AaZaAdeh,Capitan Totti, Dorna dordone, f.j.chemist, ghalbeyakhi, homeyra, hossein24, JABR920, k.ahmadi, kamanabroo, m@some, parnian 80, saamaaneh,setayesh shb, shiny7, solinaz, TERRORIST, میترا پوررحیم, مالک اشتر, چکامه91, نارون1, yas-90, zoh_reh, تووت فرنگی, سیدپویا, شهلا گ
غرور کاذبتو بشکن . تا به اوج برسی!
خودت رو فدای میهن کنلحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی .
همیشه دوست میداشتم که واوم ، الف شود!!!!
به دنبال کیمیاگره وجود گشتم...
از او دستوری خواستم که حکمت این راز بر من گشاید...
اما...آب در کوزه و من گرد جهان میگشتم...
حکیم را ه حل را گفت...
از خود که بگذری به خدا میرسی!!!!
سه چیز را با احتیاط بردار: قدم، قلم ، قسم!
از سه چیز کمک بگیر: عقل ، همت، صبر!
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن: خدا، مرگ و دوست!
این جمله میگه یه لحظه هم برو تو خودت برو بمیر بشکن تو خودت ببین کی هستی یه لحظه هم که شده فقط برا یه لحظه که شده عظمت خودتو درک کن و اونوقت بمیر این مردن یعنی زنده بودن و جاودانه بودن داره میگه غرق شو تو احساساتت تو وجودت داره میگه عشق بورز به خودت.
ویرایش توسط MILAD KHAN : 11th September 2013 در ساعت 09:09 PM
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
میگه از خودت شروع کن...
به خودت نگاه کن...
خودتو کشف کن....
تا زندگی رو درک کنی!
اگه خودتو دریابی برنده ای!!
واسه همینه که یکی از نشانه ای قدرت و عظمت خدا اینه که در خودمون بنگریم و به خودمون فکر کنیم...
به درون خودمون توجه کنیم و خود واقعیمونو پیدا کنیم تا کیمیای سعادت رو بدست بیاریم.
GOD is Watching YOU
insta:
_shiny7_
مرگ از زندگی پرسید:چرا من تلخم و تو حقیقت؟!
زندگی در جواب گفت :چون من دروغم و تو حقیقت!!
شاید جمله زیاد درست نباشه
میگه اول خودتو از خودت پر کن تا بتونی جایگاهتو تو جهان پرکنی
(این جمله خودش تفسیر میخواد)
شاید ....
موافقین؟
آن يكی آمد در ياری بزد
گفت يارش كيستی ای معتمد
گفت من گفتش بروهنگام نيست
برچونين خانی مقام خام نيست
خام را جز آتش حجر و فراق
كه پزد كه وارهاند از نفاق
چون تويی توهنوز ازتو نرفت
سوختن بايد تورا در نار و تفت
رفت آن مسكين و سالی درسفر
در فراق يار سوزيد از شرر
پخته گشت آن سوخته پس بازگشت
باز گرد خانه ی انباز گشت
حلقه زد بردربه صد ترس وادب
تا بنجهد بی ادب لفظی ز لب
بانک زديارش كه بردركيست آن
گفت بردرهم تويی ای دل ستان
گفت اكنون چون منی ای من درا
نيست گنجايش دومن دريک سرا
دوستی كان ز تويی و منی ست
نسبت اين دوستی از دوشمنی ست
و همه ی ما خاطره ایم.....
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)