تنها غزل کلاسمان بود و رفت
انگار که اهل آسمان بود و رفت
دلتنگ شدم براش آموزش گفت
او ترم گذشته میهمان بود و رفت
نمایش نسخه قابل چاپ
تنها غزل کلاسمان بود و رفت
انگار که اهل آسمان بود و رفت
دلتنگ شدم براش آموزش گفت
او ترم گذشته میهمان بود و رفت
‰‼‾ω™№€₧₤₣σ µ τ φ θ ω δ ∞ φ ε
α ß γ π σ •… » ↨ ∩ ± ≥ ≤
ζξςστφωϊ ‡◊ ₧ⁿ№ωω δ ∞ φ ε
◦◙◘●○◊∞√∙∕−∑⌠⌡ ™‡•†∞∩∫≈≠≡ ▪▫ όώΐδθ
ترجمه !
مهم نیست
چه مدرکى دارید
مهم این است که چه درکى دارید !
م . ت 90
رسم ما آوارگان ترک وفای دوست نیست.رسم ما دریا دلان خشکیدن احساس نیست.ما محبت را به نام دوست ارزان میکنیم. تا صداقت زنده است ما هم رفاقت میکنیم
آناهیتا
8:45
20/5/1390
زندگی بافتن یک قالی است
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی
نقشه از قبل مشخص شده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین خوب بباف
نکند آخر کار قالی بافته ات را نخرند
ویدا
10:02
20/5/1390
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره بدان مشو که می می نخوری
صد لقمه خوری که می غلام است ان را
پرنده،
هی پرندهی بیپروا!
در پی آن فوج گمشده بر مه
آشيانه مساز!
من ساختم،
باد آمد و همهی روياها را با خود برد
سحر
12:39
11/8/2011
گر روح خداوندی دمیده در روان آدم و حوا
پس ای مردم خدا اینجاست
خدا در قلب انسانهاست
به خود آ تا که در یابی خدا در خویشتن پیداست
نرگس
13:1
08/11/2011
نكندشكوفه روزی
به كویردل ببندد
نكندپرش بریزد
نكندلبش نخندد
نكندكه سینه سرخی
دل ازآسمان بگیرد
همه جابهارباشد
دل من ولی بمیرد
شب وآن هزارچشمی
كه دوباره می درخشد
"نكندكه خواب باشم وخدا مرا نبخشد... "
به آنکه اعتراض میکند که چرا دانشجویان دست میزنند و صلوات نمیفرستند میگویم: صلوات نفرستادن جوانان گناه توست. چرا که خود میدانی صلوات را به چه صورتی درآوردهای و برایش چه مصرفهایی درست کردی.
یکی اینکه تا شخصیت گندهای وارد مجلس شده صلوات فرستادی. مصرف دیگرش حرکت تابوت و جنازه است در میان زندگان، مصارف دیگرش هو کردن یک سخنران، پایین کشیدن یک منبری و مسخره کردن کسی. اینهاست مصارفی که تو برای صلوات ساختهای.
تو هرگز به دست بوسیدن اعتراض نکردی حالا به دست زدن اعتراض میکنی!؟”
دکتر شریعتی
هیوا
جمعه 12:35
90/5/21
همۀ ما
فقط حسرت بی پایان یک اتفاق ساده ایم
که جهان را، بی جهت، یک جور عجیبی
جدی گرفته ایم ...
"سید علی صالحی"
آزاده
17:36
90/05/21